نازپرورده
لغتنامه دهخدا
نازپرورده . [ پ َ وَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) نازپرور. نازپرورد. رجوع به نازپرورد شود :
نازپرورده ٔ هزار نیاز
پرده ٔ رمز برگرفت از راز.
چو شد نازپرورده آن شاخ سرو
خرامنده شد چون خرامان تذرو.
نازپرورده ٔ هزار نیاز
پرده ٔ رمز برگرفت از راز.
نظامی .
چو شد نازپرورده آن شاخ سرو
خرامنده شد چون خرامان تذرو.
نظامی .