ترجمه مقاله

ناسامن

لغت‌نامه دهخدا

ناسامن . [ م ُ ] (اِخ ) نام قبیله ای که طبق روایت هرودوت در طرف غربی مملکت لیبیا می زیسته اند. هرودوت آنان را چنین توصیف کرده است : «اینها در تابستان حشم خود را کنار دریارها کرده به ولایت آوگیل می روند، در آنجا درخت خرما زیاد است ، بعلاوه ملخ زیاد گرفته می خشکانند بعد آرد کرده با شیر می خورند، ناسامن ها زنان متعدد دارند و آنها مانند زنان ماساژت ها اشتراکی اند. عادت دیگر این مردم چنین است : وقتی که ناسامنی در دفعه ٔ اول زن گرفت زن باید با تمام مهمانان نزدیکی کند و هریک هدیه ای به او بدهد، قسم به نام بهترین اشخاص خود می خورند و هنگام یاد کردن قسم دست خود را بر قبر او می گذارند، وقتی که می خواهند تفأل کنند به سر قبر نیاکان خود رفته بعد از دعاخوانی همانجا می خوابند و موافق خوابی که دیده اند رفتار می کنند. در حین بستن قراردادی هریک از متعاهدین خون دست متعاهد دیگر را می آشامد و اگر ظرفی نباشد که خون را در آن بریزند، بر خاک چکانیده خاک را می لیسند. (از تاریخ ایران باستان ج 1 ص 572).
ترجمه مقاله