ترجمه مقاله

ناسم

لغت‌نامه دهخدا

ناسم . [ س ِ ] (ع ص ) اسم فاعل است از نسم . (اقرب الموارد). رجوع به نسم شود. || مریض مشرف به مرگ . (معجم متن اللغة) (اقرب الموارد). بیمار نزدیک به مرگ رسیده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بیمار مشرف بمرگ . (ناظم الاطباء). المریض الذی اشفی علی الموت . (المنجد).
ترجمه مقاله