ترجمه مقاله

ناشز

لغت‌نامه دهخدا

ناشز. [ ش ِ ] (ع ص ) بلندنشیننده . (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (صراح ) (منتخب اللغات ). آنچه که بلند برآمده باشد از مکانش . ما کان ناتاً مرتفعاً عن مکانه . (المنجد). مرتفع. (اقرب الموارد). ج ، نواشز.
- عرق ناشز ؛ رگ بلند برآمده و برجهنده از بیماری . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ناتی ٔ، یضرب و یرتفع عن مکانه لداء او غیره . (المنجد).
- قلب ناشز ؛ دل از جای رفته از ترس . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ارتفع من مکانه رعبا. (اقرب الموارد): نشزت نفسه ؛ جاشت من الفزع . (المنجد). رجوع به نشز شود.
|| زنی که ناسازواری کند شوی را و در خشم آورد آن را و امتناع کند از آن . (ناظم الاطباء). زن ناسازگار. زنی که با شوهر خود ناسازگاری کند. که با شوی آرام نگیرد. ناسازوار با شوی . آنکه عصیان کند با شوی . رجوع به ناشزه شود. || مردی که بر زنش جفا کند. (فرهنگ نظام ).
ترجمه مقاله