ترجمه مقاله

ناشی

لغت‌نامه دهخدا

ناشی ٔ. [ ش ِءْ ] (ع ص ) کودک و دختر که از حد صِغَر گذشته باشند، للذکر و الانثی .(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). دختر یا پسری که از حد صغر گذشته وارد عهد شباب شده باشند: غلام ناشی ٔ و جاریة ناشی ٔ. (اقرب الموارد). نوجوان . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). از کودکی برآمده ، مذکر و مؤنث در این یکسان بود. (مهذب الاسماء). از کودکی برآمده . (السامی ) (محمودبن عمر). ج ، نَش ْء. نَشَاء. ناشئة . || ابر که نخستین پیدا و نمایان گردد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || آنچه به شب پیدا و حادث شود. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). کل ما حدث باللیل و بدا. (اقرب الموارد) (المنجد). پیداشونده . (غیاث اللغات ). ج ، نواشی . || (اِ) آغاز روز. اول النهار. || اول ساعات اللیل . (المنجد). نخستین ساعات شب .
ترجمه مقاله