ناصر بنارسی
لغتنامه دهخدا
ناصر بنارسی . [ ص ِ رِ ب ِ رِ ] (اِخ ) محمد ناصرخان بن محمد سعیدخان طباطبائی از شاعران پارسی گوی بنارس هندوستان است و به روایت مؤلف صبح گلشن «به اصلاح میرزا محمدحسن قتیل بر زمین شعر قدم توجه گذاشت ». او راست :
گرمی شوق نگر کز دم تیغ فرهاد
در دل سنگ هم آخر شرری پیدا شد.
کوه و هامون دجله گردید اشکباری را ببین
آسمان در لرزه آمد آه و زاری را ببین
یار شد با بیوفایان بیوفائی را نگر
دوستان را گشت دشمن دوستداری را ببین .
رجوع به قاموس الاعلام ج 6 و صبح گلشن ص 494 شود.
گرمی شوق نگر کز دم تیغ فرهاد
در دل سنگ هم آخر شرری پیدا شد.
*
کوه و هامون دجله گردید اشکباری را ببین
آسمان در لرزه آمد آه و زاری را ببین
یار شد با بیوفایان بیوفائی را نگر
دوستان را گشت دشمن دوستداری را ببین .
رجوع به قاموس الاعلام ج 6 و صبح گلشن ص 494 شود.