ترجمه مقاله

ناطق

لغت‌نامه دهخدا

ناطق . [ طِ ] (اِخ ) مسیحابن ملانویدی شیرازی ، متخلص به ناطق . از شاعران عهد صفویه است . نصرآبادی آرد «نسخ تعلیق را بسیار خوش می نویسد و شعرش هم لطیف است ... اما روزگار با او سازگاری ننموده چنانکه کمال عسرت را دارد». او راست :
نسازد آشتی گرد کدورت پاک از دلها
کند به زخم را مرهم ولی ظاهر بود جایش .

*


ز جوش گریه دو چشمم حباب سوخته است
کباب وار سرشک من آب سوخته است
هلاک جلوه ٔ خورشیدطلعتی گردم
که سایه در قدمش آفتاب سوخته است .
رجوع به تذکره ٔ نصرآبادی ص 112 ذیل مسیحا شود.
ترجمه مقاله