ترجمه مقاله

ناعور

لغت‌نامه دهخدا

ناعور. (ع اِ) پهلوی آسیا. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). جناح الرحی . (معجم متن اللغة) (اقرب الموارد) (المنجد). || دولاب . (ناظم الاطباء). دولاب الماء یستقی به . (معجم متن اللغة). دولی که بدان آب کشند. (ناظم الاطباء). دلو یستسقی بها یدیرها الماء و لها صوت . (معجم متن اللغة). دلو آبکشی . دلو. دول . ناعورة. || آسیاب . طاحونه . آسیا که به آب گردد. (یادداشت مؤلف ). || رگی که خونش نایستد. (منتهی الارب ) (آنندراج ).رگی که خون آن نایستد. (ناظم الاطباء). رگ یا جراحتی که خون از آن فوران کند. (از المنجد). ج ، نواعیر.
ترجمه مقاله