ترجمه مقاله

نافذة

لغت‌نامه دهخدا

نافذة. [ ف ِ ذَ ] (ع ص ، اِ) تأنیث نافذ. رجوع به نافذ شود. || رخنه هائی در دیوار که از آن نور و جز آن به داخل می تابد. (از اقرب الموارد) (از المنجد). || طعنة نافذة؛ جراحتی که سوراخ کند. جراحتی که سبب سوراخ کردن شود. (از معجم متن اللغة). منتظمة الشقین . (اقرب الموارد) (از المنجد) (معجم متن اللغة). ج ، نوافذ.
ترجمه مقاله