ترجمه مقاله

نافق

لغت‌نامه دهخدا

نافق . [ ف ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از نفق . رجوع به نفق شود. || رایج . (ناظم الاطباء) (از معجم متن اللغة). مقابل کاسد. (اقرب الموارد) (از المنجد). روان . (دهار). رواج . رائج . روا. || فروختنی . حاضر و آماده برای فروختن . (ناظم الاطباء). || اسب یا دیگر چارپاهای مرده : نفق الفرس و سائر البهایم ؛ مات ، فهو نافق و هی نافقة. (معجم متن اللغة).
ترجمه مقاله