ترجمه مقاله

نافه بوی

لغت‌نامه دهخدا

نافه بوی . [ ف َ / ف ِ ] (ص مرکب ) خوشبوی . معطر :
بر عیش زدند ناف عالم
اکنون که بهارنافه بوی است .

خاقانی .


|| کنایه از گنده دهان است یعنی شخصی که دهان او بوی کند. (برهان قاطع). کنایه ازگنده دهن ، چه بوی ذات نافه گند می باشد از جهت آنکه پوستی است متعفن . (آنندراج ). کنایه از گنده دهن . (انجمن آرا) :
هم نشینی که نافه بوی بود
خوبتر زآنکه یافه گوی بود.

نظامی .


|| کنایه از سخن چین . (انجمن آرا). سخن چین و نمام را گویند. (از برهان ). نمام و سخن چین را گویند که سخنی را پراکنده کند چنانکه نافه بوی را پراکنده کند. (از مؤید الفضلا).
ترجمه مقاله