ترجمه مقاله

ناقص کردن

لغت‌نامه دهخدا

ناقص کردن . [ ق ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ناقص کردن کسی را. در تداول ، با زدن ، عضوی از او چون دست یا پا یا چشم را تباه کردن . (یادداشت مؤلف ). || کم کردن . کوچک کردن . کاستن :
درشتی نگیرد خردمند پیش
نه نرمی که ناقص کند قدر خویش .

سعدی .


کمال است در نفس انسان سخن
تو خود را به گفتار ناقص مکن .

سعدی .


ترجمه مقاله