ترجمه مقاله

ناملایم

لغت‌نامه دهخدا

ناملایم . [ م ُ ی ِ ] (ص مرکب ) درشت . (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). ناهموار. ناموافق . (ناظم الاطباء). که ملایم و موافق و سازگار نیست . که سازگاری و توافق ندارد.
- ناملایم طبع ؛ ناسازگار. که سازگار و موافق طبع نیست . که تحمل آن دشخوار است .
|| دشوار. || زمخت . خشن . || مزاحم . بازحمت . (ناظم الاطباء). || امر خراب وبد. (آنندراج ) (غیاث اللغات ). || نامناسب . بی جا. || بی رحم . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله