ترجمه مقاله

ناندار

لغت‌نامه دهخدا

ناندار. (نف مرکب ) دارنده ٔ نان . متمول . که اسباب معیشتش ساخته و فراهم است .که موجبات معاشش مهیاست . که تنگ روزی و تهیدست و محتاج نیست . || (اِ مرکب ) (از: نان + دار، درخت ) به معنی شجرةالخبز. رجوع به نان (درخت ...) شود.
ترجمه مقاله