نانکو
لغتنامه دهخدا
نانکو. [ ن ِ ] (ص مرکب ) ناخوب . ناپسندیده . غیرمستحسن . قبیح . زشت . نانیکو. که نیکو نیست :
نکوکار و بادانش و داددوست
یکی رسم ننهد که آن نانکوست .
بر پشت من از زمانه تو می آید
وز من همه کار نانکو می آید.
نکوکار و بادانش و داددوست
یکی رسم ننهد که آن نانکوست .
اسدی .
بر پشت من از زمانه تو می آید
وز من همه کار نانکو می آید.
خیام .