ترجمه مقاله

ناهاری

لغت‌نامه دهخدا

ناهاری . (ص نسبی ) (از: ناهار + ی نسبت ) و آن لغةً به معنی چیزی است که برای ناشتا شکستن و رفع گرسنگی خورند. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). چیزی اندک را گویند که کسی در صباح بخورد. (برهان قاطع). ناشتائی اندک . چاشت کم . (ناظم الاطباء). چیزی را گویند که بر ناهار بخورند. (از جهانگیری ). آنچه بامدادان بار اول خورند از چای و قهوه و نان و شیر و کره و پنیر و مربا و مانند آن . نهاری . نهار کم مایه که ناشتا خورند، پیش از طعام تمام مایه . (یادداشت مؤلف ) :
ای باز سپید خورده کبکان را
مردار مخور بسان ناهاری .

ناصرخسرو.


بامدادانْت دهد وعده به شامی خوش
شامگاهانْت دهد وعده به ناهاری .

ناصرخسرو.


|| مجازاً، به معنی غذائی که در روز خورند، امروزه در تداول نهار (= ناهار) گویند. (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ).
ترجمه مقاله