ترجمه مقاله

ناهراس

لغت‌نامه دهخدا

ناهراس . [ هََ ] (نف مرکب ) بی باک . ناهراسنده . ناهراسان . بی هراس . نترس :
صد بار تیغ قهر کشیدی و همچنان
می آید از پی تو دل ناهراس من .

بابافغانی (از آنندراج ).


ترجمه مقاله