ترجمه مقاله

ناهز

لغت‌نامه دهخدا

ناهز. [ هَِ ] (ع ص ) نزدیک شونده . (آنندراج ). آنکه نزدیک می آید و نزدیک می کشد. (ناظم الاطباء). نعت فاعلی از نهز است . رجوع به نهز شود. || پسربچه ای که وقت از شیر بازگرفتنش نزدیک شده باشد. چون کودک به فطام نزدیک شود گویند:نهز للفطام . پسر را ناهز و دختر را ناهزة گویند. || ناهز قوم ؛ بزرگ و سرپرست قوم که قیام کندبر امور ایشان . ناهزالقوم ؛ کبیرهم و القیم بامورهم و اصله الذی ینهز الدلو من البئر. (اقرب الموارد).
ترجمه مقاله