ترجمه مقاله

ناهض

لغت‌نامه دهخدا

ناهض . [ هَِ ] (ع ص ، اِ) نعت فاعلی از نهض و نهوض است . رجوع به نهوض شود. || چوزه ٔ مرغ بال تمام راست کرده و آماده ٔ پریدن شده .(منتهی الارب ) (آنندراج ). جوجه ٔ پرنده ای که آماده و مستعد پریدن شده است . (ازاقرب الموارد). یا آنکه بالهایش را برای پریدن باز و منبسط می کند. (از معجم متن اللغة). بچه ٔ کبوتر که فرا پریدن آمده باشد. (مهذب الاسماء). کبوتربچه که به پریدن نزدیک شده باشد. جوجه . || راه صاعددر کوه . (از معجم متن اللغة) (ناظم الاطباء). || مکان مرتفع. (از معجم متن اللغة) (از المنجد). || گوشت اعلای بازوی اسب . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). گوشتی که بر قسمت بالای بازوی اسب ظاهر شود، یا گوشتی که در ظاهر بازو، از بالا به پائین جمعشود. یا رأس المنکب . (از معجم متن اللغة). گوشت میان بازو. (مهذب الاسماء). گوشت بالای بازو. ج ، نواهض .
ترجمه مقاله