ناوردخواه
لغتنامه دهخدا
ناوردخواه . [ وَ خوا / خا ] (نف مرکب ) مشتاق جنگ و جدال . آرزومند پیکار. (ناظم الاطباء). ناوردجو. جنگی . مبارز. جنگجو. جنگاور. نبرده :
به شبگیر چون من به آوردگاه
روَم پیش آن ترک ناوردخواه .
به شبگیر چون من به آوردگاه
روَم پیش آن ترک ناوردخواه .
فردوسی .