ناورد زدن
لغتنامه دهخدا
ناورد زدن . [ وَ زَ دَ ] (مص مرکب ) جولان دادن . چرخیدن :
به هر در کز دهن خواهم برآورد
زنم پهلو به پهلو چند ناورد.
حسابی کرد با خود کاین جوانمرد
که زد بر پشت من چون چرخ ناورد.
به هر در کز دهن خواهم برآورد
زنم پهلو به پهلو چند ناورد.
نظامی .
حسابی کرد با خود کاین جوانمرد
که زد بر پشت من چون چرخ ناورد.
نظامی .