ناگزیر کردنلغتنامه دهخداناگزیر کردن . [ گ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ناچار کردن . وادار کردن .- ناگزیر کردن از ؛ واداشتن به . مجبورکردن به . رجوع به ناگزیر شود.