ناگفتن
لغتنامه دهخدا
ناگفتن . [ گ ُ ت َ ] (مص منفی ) نگفتن . مقابل گفتن :
سخن آنگه کند حکیم آغاز
یا سرانگشت سوی لقمه دراز
که ز ناگفتنش خلل زاید
یا ز ناخوردنش بجان آید.
چه گویم که ناگفتنم خوشتر است
زبان در دهان پاسبان سر است .
رجوع به گفتن شود.
سخن آنگه کند حکیم آغاز
یا سرانگشت سوی لقمه دراز
که ز ناگفتنش خلل زاید
یا ز ناخوردنش بجان آید.
سعدی .
چه گویم که ناگفتنم خوشتر است
زبان در دهان پاسبان سر است .
؟
رجوع به گفتن شود.