ترجمه مقاله

نایزه

لغت‌نامه دهخدا

نایزه . [ زَ / زِ ] (اِ مصغر) نایژه . (ناظم الاطباء). از نای (قصب ) + یزه (صورتی از ایزه ، علامت تصغیر). نایچه . نای خرد. (یادداشت مؤلف ). || نی باریک مجوف که جولاهان ماشوره سازند. (از حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ). || چوب مجوف . انبانچه . محقنه . (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ) || لوله . مبزله . نایژه . (یادداشت مؤلف ): بلبل الکوز؛ نایزه ٔ آن (کوزه ) که از آن آب میریزد. رجوع به نایزه شود. || آب چکیدن . (فرهنگ اسدی ) (اوبهی ). || مجازاً، اشک . (یادداشت مؤلف ) :
نه از خواب و از خورد بودش مزه
نه بگسست از چشم او نایزه .

عنصری (از اسدی ).


ترجمه مقاله