ترجمه مقاله

نبص

لغت‌نامه دهخدا

نبص . [ ن َ ] (ع اِ) تره ٔ اندک که نخستین بروید. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغة). در معجم متن اللغة نَبَص هم آمده است و آرد که بدین صورت مستعمل تر یا صحیح تر است . || (مص ) سخن گفتن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء): نبص الرجل نبصاً؛ سخن گفت ، و ماینبص ؛ ای مایتکلم . (منتهی الارب ). بمعنی نبس است . (از اقرب الموارد). رجوع به نبس شود.
ترجمه مقاله