نبض شناس
لغتنامه دهخدا
نبض شناس . [ ن َ ش ِ ] (نف مرکب ) طبیب که با بسائیدن نبض ، بیماری را تشخیص دهد :
خصم من و شفیع تو خواهد شدن حکیم
کو بس طبیب نبض شناس مهذب است .
دست رباب را مجس تیز و ضعیف هر نفس
نبض شناس بر رگش نیش عنای نو زند.
خصم من و شفیع تو خواهد شدن حکیم
کو بس طبیب نبض شناس مهذب است .
سوزنی .
دست رباب را مجس تیز و ضعیف هر نفس
نبض شناس بر رگش نیش عنای نو زند.
خاقانی .