ترجمه مقاله

نبطی

لغت‌نامه دهخدا

نبطی . [ ن َ ب َ ] (ص نسبی ) منسوب است به نبط. (سمعانی ). نباطی . نباط. (المنجد). رجوع به نَبَط شود. || واحد نبط. یک نفر از قوم نبط. رجوع به نَبَط شود. || عامی . یکی از اخلاطالناس . یکی از عوام الناس . رجوع به نَبَط شود. || قسمی دشنام است . (یادداشت مؤلف ) : و لا علی ظهر الارض اخبث سریرة من هذا النبطی . (آداب الوزراء ص 176). فضل گفت چند بار پرسی ای نبطی ؟ (تاریخ برامکه ). || در ادویه ، مراد خودروی است که نکشته باشند. (یادداشت مؤلف ).
ترجمه مقاله