ترجمه مقاله

نبل

لغت‌نامه دهخدا

نبل . [ ن َ ب َ ] (ع ص ، اِ) تیزخاطر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء): رجل نبل ؛ ذونُبل . (اقرب الموارد). || گرامی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ج ، نبلة، نبال . || بزرگ و خرد. به این معنی از اضداد است . (غیاث اللغات از صراح و شرح نصاب ). خرد و کلان از هر چیزی . (ناظم الاطباء). || کبار قوم . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || صغار قوم . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). || ضخم . (اقرب الموارد). بزرگ از سنگ و کلوخ . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). سنگ و کلوخ کلان . (از ناظم الاطباء). عظام الحجارة و المدر. (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة). || خرد از سنگ و کلوخ . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از معجم متن اللغة) (از اقرب الموارد). سنگ و کلوخ خرد. (از ناظم الاطباء). سنگ و کلوخ بزرگ و کوچک . (از اقرب الموارد). و واحد آن نَبلَة است . (از معجم متن اللغة). || سنگ استنجا. (منتهی الارب ) (از آنندراج ). نُبَل . (اقرب الموارد). سنگی که بدان استنجاء کنند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). واحد آن نَبلَة و نُبلَة است . (از معجم متن اللغة). || ج ِ نابل . رجوع به نابل شود. || ج ِ نبیل . رجوع به نبیل شود.
ترجمه مقاله