نثارگر
لغتنامه دهخدا
نثارگر. [ ن ِ گ َ ] (ص مرکب ) افشاننده . نثارکننده . (ناظم الاطباء). آنکه بر کسی نثار را بریزد. (آنندراج ). نثارافشان :
باز تیغزبان سخن گهر است
سخنم بر سخن نثارگر است .
باز تیغزبان سخن گهر است
سخنم بر سخن نثارگر است .
ثنائی (ازآنندراج ).