ترجمه مقاله

نثرة

لغت‌نامه دهخدا

نثرة. [ ن َ رَ ] (ع اِ) بن بینی ، یا اندرون بینی و آنچه متصل آن باشد، یا گشادگی میان دو بروت مردم و شیر، محاذی وتره ٔبینی . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). بینی شیر، و جای خلمش . (از التفهیم ). فرجه ٔ میان شاربین ، و بر طرف انف [ = پره ٔ بینی ] نیز اطلاق شود، و بینی هم گفته شده است ، و در مجمل نثرة بمعنی خیشوم و ماوالاه آمده است . (از بحرالجواهر). چاهک میان دو سبیل در لب بالائین مردم و در لب شیر درنده . (فرهنگ خطی ). جویک لب . (دستوراللغة). گو لب زبرین . || زره که در پوشیدن آسان باشد، یا زره فراخ . (منتهی الارب ) (آنندراج ). زره فراخ . (مهذب الاسما) (فرهنگ خطی ). || عطسه ٔ ستور و سرفیدن آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). عطسه ٔ ستور. (فرهنگ خطی ).
ترجمه مقاله