نجاریلغتنامه دهخدانجاری . [ن َج ْ جا ] (حامص ) درودگری . (ناظم الاطباء). نجارت . نجارة. دروگری . درگری . عمل نجار. رجوع به نجار شود.- امثال :کار بوزینه نیست نجاری .