ترجمه مقاله

نجخ

لغت‌نامه دهخدا

نجخ . [ ن َ ] (ع مص ) نازیدن . فخر کردن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || برخاستن فتنه و جز آن . (منتهی الارب ). || چاه کندن . (منتهی الارب ). حفر کردن چاه . (از اقرب الموارد) (از المنجد). || دفعکردن سیل در مسند وادی ، پس ریختن آن در میان آب . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). اندفاع سیل به شدت . (از المنجد). || سرفه کردن . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله