ترجمه مقاله

نجمة

لغت‌نامه دهخدا

نجمة. [ ن َ م َ ] (ع اِ) نجم ، و هی اخص منه . (المنجد). کوکب . ستاره . رجوع به نجم شود.
- النجمتان المزدوجتان ؛ آن دو کوکبی که گرد مرکز ثقل مشترکی می گردند. (المنجد).
|| نوعی گیاه است . (المنجد) (منتهی الارب ). نَجَمة. (منتهی الارب ). بار درخت گز که گزمازج و نجم نیز گویند. (ناظم الاطباء). || کلمه . (المنجد). || ذوالنجمة؛ لقب حمار.(تاج العروس ). لقب حمار است به خاطر میل او به گیاه نجمة. (از المنجد).
ترجمه مقاله