ترجمه مقاله

نجم

لغت‌نامه دهخدا

نجم . [ ن َ ] (اِخ ) (شیخ ...) یا شیخ نجم الدین . از شاعران قرن نهم هجری و اهل ساوه است . امیر علیشیر مؤلف مجالس النفایس این ابیات را از او نقل کرده است :
به شوخی میخورد خون دل من چشم خونخواری
بلائی ، فتنه جوئی ، آفتی ، شوخی ، ستمکاری .
دارم بتی که غیر جفا نیست کار او
من بهر او هلاکم و اغیار یار او.
منمای چو آئینه رخ خود همه کس را
بشنو سخن من که اثرهاست نفس را.
رجوع به مجالس النفایس ص 119 و ص 295 شود.
ترجمه مقاله