ترجمه مقاله

نجه

لغت‌نامه دهخدا

نجه . [ ن َج ْه ْ ] (ع مص ) دور کردن و راندن کسی را از حاجتش . (از ناظم الاطباء). به ناخوشی استقبال کردن و راندن کسی را از حاجتش ، یا به زشت ترین وجهی رد کردن کسی را. (از المنجد) (از اقرب الموارد). راندن . (یادداشت مؤلف ). و فی الحدیث : بعدما نجهها عمر؛ یعنی پس از آنکه راند او را و بانگ زد بر وی . (از اقرب الموارد). دورکردگی . راندگی . زجر. ردع . (ناظم الاطباء). || بازداشتن . (یادداشت مؤلف ). || برآمدن بر قومی . (از ناظم الاطبا) (از المنجد). طالع شدن . (از اقرب الموارد). || داخل شدن در شهری و خوش نداشتن آن را.(از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) (از المنجد).
ترجمه مقاله