ترجمه مقاله

نجک

لغت‌نامه دهخدا

نجک . [ ن َ ج َ ](اِ) نوعی از تبرزین . (برهان قاطع) (فرهنگ نظام ) (ناظم الاطباء) (جهانگیری ). مبدل و مخفف ناچخ که تبرزین باشد، و به ترکی نجق گویند. (انجمن آرا) (آنندراج ). نچک . نجق . (حاشیه ٔ معین بر برهان قاطع) :
از چشمم ار بر آن چچک تو چکد سرشک
ترکی مکن به کشتن من برمکش نجک .

سوزنی (از انجمن آرا) (نظام ).


لاله نشسته باسپر بید ستاده با نجک .

عمید لومکی (از آنندراج و جهانگیری ).


ترجمه مقاله