ترجمه مقاله

نجیرم

لغت‌نامه دهخدا

نجیرم . [ ن َ رَ ] (اِخ ) شهرکی است از اعمال سیراف و گرمسیر عظیم است . (فارسنامه ٔ ابن بلخی ص 141). شهری است به ناحیت پارس بر کران دریا و جای بازرگانان است . (حدودالعالم ). قریه ای است بزرگ به ساحل فارس به پانزده فرسنگی سیراف ، واز آنجاست ابراهیم بن عبداﷲ نحوی لغوی مکنی به ابواسحاق . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به معجم البلدان شود.
ترجمه مقاله