نحسین
لغتنامه دهخدا
نحسین . [ ن َ س َ ] (اِخ ) به صیغه ٔ تثنیه ، کنایه از زحل و مریخ است :
تا سعادت بخش انجم بخت اوست
حال نحسین را مبدل کرده اند.
تا آسمان زمین تو گشت از غم و دریغ
چون مشتری میانه ٔ نحسین مجاورم .
- نحسین فلک ؛ زحل و مریخ . (از آنندراج ) (از غیاث اللغات ). کنایه از ستاره ٔ مریخ که نحس اصغر است و ستاره ٔ زحل که نحس اکبر.
تا سعادت بخش انجم بخت اوست
حال نحسین را مبدل کرده اند.
خاقانی .
تا آسمان زمین تو گشت از غم و دریغ
چون مشتری میانه ٔ نحسین مجاورم .
خاقانی .
- نحسین فلک ؛ زحل و مریخ . (از آنندراج ) (از غیاث اللغات ). کنایه از ستاره ٔ مریخ که نحس اصغر است و ستاره ٔ زحل که نحس اکبر.