ترجمه مقاله

نخجل

لغت‌نامه دهخدا

نخجل . [ ن َ ج َ] (اِ) نشکنج بود، یعنی به دو انگشت گرفتن و به دو ناخن فشردن بود، و به تازی قرض خوانند. (فرهنگ اسدی ). نشکنج . (شعوری ). به سر دو ناخن اندام کسی گرفتن چنانکه به درد آید، و به تازی آن را قرض گویند، به ترکی چدی و به کرمان ترنجی و به اصفهان نشکنج ، و در هر شهری به نامی خوانندش . (اوبهی ). رجوع به نخچل شود.
ترجمه مقاله