ترجمه مقاله

نخجیرگان

لغت‌نامه دهخدا

نخجیرگان . [ ن َ ] (ص مرکب ) شکارچی . صیاد. قناص وحوش . (یادداشت مؤلف ) :
تو خود دانی که ویرو چون جوان است
به دشت و کوه بر نخجیرگان است .

(ویس و رامین ).


ترجمه مقاله