ترجمه مقاله

نداء

لغت‌نامه دهخدا

نداء. [ ن ِ ] (ع اِ) بانگ . (مجمل ). صوت . آواز.صوت مجرد. مجرد آواز. نُداء. (المنجد). || دعاء. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (المنجد). نُداء. (المنجد). || اذان . (یادداشت مؤلف ).
- حرف نداء . رجوع به حروف و حرف ندا شود.
- نداء غیبی (غیب ) ؛ آوازکه نبی یا ولیی شنود از غیب . (یادداشت مؤلف ).
|| (مص ) کسی را خواندن . (از ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 98) (زوزنی ). مناداة. (زوزنی ) (المنجد). آواز دادن . آواز کردن . صدا زدن . بانگ دادن . (اقرب الموارد). مناداة. (منتهی الارب ). || با کسی در انجمن نشستن . || پیشی جستن بر کسی در مفاخره . غلبه کردن بر کسی در تفاخر. || آواز دادن کسی را. || آشکار کردن راز را. || دیدن و دانستن چیزی . (از المنجد). در تمام معانی رجوع به مناداة شود.
ترجمه مقاله