ترجمه مقاله

ندس

لغت‌نامه دهخدا

ندس . [ ن َ ] (ع ص ) مرد زیرک . (منتهی الارب ) (آنندراج ). فَهِم . (اقرب الموارد). نَدُس . نَدِس . (منتهی الارب ). || آنکه به سرعت بشنود آواز خفی را. (اقرب الموارد). آنکه سبک بشنود آواز خفی را. (منتهی الارب ). || (اِ) آواز خفی . (از اقرب الموارد). || (مص ) بر زمین زدن کسی را. (از منتهی الارب ) (آنندراج ). نَدَس َ به الارض َ؛ صرعه . (المنجد). || یک سو کردن کسی را از راه . || گمان ناسزا بردن بر کسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). گویند: نَدَس َ علیه الظن . || نیزه زدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (زوزنی ) (تاج المصادربیهقی ). || گاهی به پا زدن . (منتهی الارب )(آنندراج ). به پا زدن کسی را. (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله