ترجمه مقاله

نرسا

لغت‌نامه دهخدا

نرسا. [ ن َ ] (اِخ ) در اساطیر زروانیه ، نام یکی از خدایان است . تئودور بارکونائی آرد: «وقتی که اوهرمزد به نیکان زن داد زنان گریختند و نزد شیطان [ اهریمن ] شدند. چون اوهرمزد نیکان را آرامش و سعادت بخشید، شیطان نیز زنان را سعادتمند گردانید. شیطان به زنان اجازه داد که هرچه خواهند از او بطلبند. اوهرمزد ترسید که مبادا زنان طلب آمیزش با نیکان کنند و از این امر نیکان را گزندی برسد و به عقوبتی گرفتار آیند، پس تدبیری اندیشید و خدائی نرسانام را بیافرید که جوانی پانزده ساله شد و او را برهنه به دنبال شیطان گماشت تا زنان او را ببینند و فریفته شوند و وصل او را از شیطان بخواهند. زنان دستها به سوی شیطان دراز کردندو گفتند: شیطان ، ای پدر ما، خدای نرسا را به ما عطاکن ». (از ایران در زمان ساسانیان کریستن سن ص 178).
ترجمه مقاله