نرم رو
لغتنامه دهخدا
نرم رو. [ ن َرْم ْ رَ / رُو ] (نف مرکب ) آهسته رو. مقابل گرم رو. (آنندراج ) :
در آب نرم رو منگربه خواری
که تند آید گه زنهارخواری .
چون ریگ روان نرم روان مانده نگردند
واماندگی راه نوردان ز شتاب است .
|| اسب راهوار و رام و دست آموز. (ناظم الاطباء). ستوری که صاف و همواررود و سوار خود را تکان ندهد و رنجه نسازد.
در آب نرم رو منگربه خواری
که تند آید گه زنهارخواری .
نظامی .
چون ریگ روان نرم روان مانده نگردند
واماندگی راه نوردان ز شتاب است .
صائب (از آنندراج ).
|| اسب راهوار و رام و دست آموز. (ناظم الاطباء). ستوری که صاف و همواررود و سوار خود را تکان ندهد و رنجه نسازد.