ترجمه مقاله

نزعة

لغت‌نامه دهخدا

نزعة. [ ن َ زَ ع َ ] (ع ص ، اِ) رُماة. (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة). ج ِ نازع ، به معنی رامی . (از معجم متن اللغة). رجوع به نازع شود. || (اِ) محل موی رفتگی از پیشانی . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). نَزَعتان تثنیه ٔ آن است . (از منتهی الارب ). رجوع به نَزَع شود.ج ، نَزَعات . || گیاهی است . (منتهی الارب ).نَزْعة. رجوع به نَزْعة شود. || راه در کوه . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد).
- امثال :
صار الامر الی النزعة ؛ یعنی مردم ذی وقار و بردبار در اصلاح و نیکویی آن پرداختند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از معجم متن اللغة) (از اقرب الموارد).
عادَ السهم الی النزعة ؛ یعنی حق به مرکز قرار گرفت . (منتهی الارب ) (آنندراج )؛ حق به اهلش بازگشت . (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله