ترجمه مقاله

نسترن

لغت‌نامه دهخدا

نسترن . [ ن َ ت َ رَ ] (اِ) نستر. نسترون . نسرین . پهلوی : نسترون . گلی است از انواع گل سرخ و به اندام کوچکتر از گل سرخ و در هر شاخه چندین گل با هم شکفد، به رنگهای مختلف سفید و صورتی و سرخ دیده می شود. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ) . نسترون . گلی سفید و خوشبوی باشد. (برهان قاطع). گلی است سفید و خوشبوی که به هندی سپوتی گویند و آن [ را ] اقسام باشد: پنج برگ و صدبرگ ، و گل کوزه و گل مشکین و گل مشکیجه نیز گویند و به عربی نیز نستر و نسترن خوانند ونسرین هم به همان معنی است . (از فرهنگ نظام ) (از آنندراج ). دلیک . بنکل . علیق الکلب . شجرةالعلیق . ورد کلبی . رنگ گل . گلاسکانه . گیل دیک . گیله دیک . دیلیک . کلیک . نسرین . جلنسرین . گلنسرین . وردالذکر. گل نر. گونه های بسیاری از آن در جنگلهای شمال و ارتفاعات فوقانی هست که گل زرد و گل دوروی و گل گنده از گونه های معروف آن است و گونه های بسیار دیگری در ایران هست که نامهای محلی آن را نیافته اند. (یادداشت مؤلف ) :
می اندر قدح چون عقیق یمن
به پیش اندرون دسته ٔ نسترن .

فردوسی .


تا نباشد چو ارغوان نسرین
تا نباشد چو نسترن شمشاد.

فرخی .


تا چون سمن سپید بود برگ نسترن
چون شنبلید زرد بود برگ زعفران .

فرخی .


همیشه تا چو گل نسترن بود لؤلؤ
چنان کجا چو گل ارغوان بود مرجان .

فرخی .


وآن نسترن چو مشک فروشی معاینه است
در کاسه ٔ بلور کند عنبرین خمیر.

منوچهری .


زرد گل بینی نهاده روی را بر نسترن
نسترن بینی گرفته زرد گل را در کنار.

منوچهری .


نسترن مشکبو مشک فروش آمده ست
سیمش در گردن است مشکش در آستین .

منوچهری .


برون آمد از خیمه و آن دو زلف
بنفشه پریشیده بر نسترن .

؟ (از حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ).


بستان ز نو شکوفه چو گردون شد
تا نسترن به سان ثریا شد.

ناصرخسرو.


نه یاسمین و نه سمن
نه سوسن و نه نسترن .

ناصرخسرو.


گرچه ز عالم آمده ای به ز عالمی
گرچه ز خاک هست به از خاک نسترن .

ادیب صابر.


کنار نسترن پرسبزه کردی
پر طوطی سوی شکر کشیدی .

خاقانی .


نسترن از بوسه ٔ سنبل به زخم
از مژه ٔ غنچه لب گل به زخم .

نظامی .


سر نسترن را ز موی سپید
سیاهی ده از سایه ٔ مشک بید.

نظامی .


آنکه بر نسترن از غالیه خالی دارد
الحق آراسته خلقی وجمالی دارد.

سعدی .


ز رنگ و بوی تو ای سروقد سیم اندام
برفت رونق نسرین و باغ نسترنش .

سعدی .


|| نام گلی سپیدرنگ در هندوستان . (از ناظم الاطباء). رجوع به معنی قبلی شود. || گلزار. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). گلستان . || نوعی از جامه . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله