ترجمه مقاله

نسرین

لغت‌نامه دهخدا

نسرین . [ ن َ رَ ] (اِخ ) نسران . به صیغه ٔ تثنیه ، نسر طایر و نسر واقع. (ناظم الاطباء). رجوع به نسر و نسر طائر و نسر واقع شود :
اینت شهباز کز پی چو منی
صید نسرین کرده ای نهمار.

خاقانی .


گفت کآن شهباز در نسرین گردون ننگرد
بر کبوتر پر گشاید اینت پنداری خطا.

خاقانی .


نسرین را به خوشه ٔ پروین بپرورند
تا من به خون دومرغ مسمن درآورم .

خاقانی .


تکیه گاه او بر فرق فرقدین است و سیرگاه او بر جناح نسرین . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 446).
نسرین پرنده پر گشاده
طایر شده واقعایستاده .

نظامی .


رسیده مرتبت رفعت تو بر نسرین
گذشته رائحه ٔ سیرت تو از نسرین .

محمد عوفی .


و نسرین مانند نسرین فلک زمین آرای گشته . (جهانگشای جوینی ).
ترجمه مقاله