ترجمه مقاله

نسی

لغت‌نامه دهخدا

نسی . [ ن َس ْی ْ ] (ع مص ) فراموش کردن . نسیان .نسایة. نسوة. (از المنجد) (اقرب الموارد). || رگ نسائی زدن . (آنندراج ). رگ نسای کسی زدن . (ازمنتهی الارب ). زدن رگ نسا را. (از المنجد) (از اقرب الموارد). بر رگ نسا زدن . (از ناظم الاطباء). بر عرق نسا زدن . (تاج المصادر بیهقی ). || (ص ، اِ)فراموش شده . (آنندراج ) (منتهی الارب ). آنچه فراموش شده است . (از المنجد) (از اقرب الموارد). هر چیز فراموش شده و چیزی که سزاوار فراموش شدن باشد. (ناظم الاطباء). نِسْی . (المنجد) (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || آنچه ماند به فراموشی یا اندازندش در منزلی که کوچ کرده باشند. (آنندراج ) (منتهی الارب ). آنچه باقی گذارند رهگذران از اشیاء نابه کار و بی ارزش . (از المنجد) (از اقرب الموارد). آنچه مسافر در منزلی که از آن کوچ کرده است بگذارد و فراموش کند. (ناظم الاطباء). نِسْی . (آنندراج ). ج ، انساء. || کهنه ٔ حیض که زن دور افکند. (از اقرب الموارد). رکوی حیض . (مهذب الاسماء). نِسْی . (اقرب الموارد). رکوک حیض که بیندازند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). ج ، انساء.
ترجمه مقاله