ترجمه مقاله

نشع

لغت‌نامه دهخدا

نشع. [ ن َ ] (ع مص ) به درشتی کشیدن چیزی را. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). به عنف چیزی را برکندن . (از اقرب الموارد) (از المنجد). مَنشَع. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). انتشاع . (از المنجد). || بوییدن طیب را. (از المنجد) (از اقرب الموارد). || دارو به دهان کسی ریختن . (از المنجد). || دارو به دهان کودک ریختن . (ازاقرب الموارد). تلقین کردن کلامی را به کس . (اقرب الموارد) (از المنجد). || شهیق . (از المنجد)(از اقرب الموارد). در سینه گردانیدن گریه را. (از ناظم الاطباء). || مزد دادن کاهن را. (از اقرب الموارد از لسان ). || به صیغه ٔ مجهول ،آزمند کرده شدن بچیزی . (از منتهی الارب ). || (اِ) مزد کارگر. جعل الکاهن . (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله