ترجمه مقاله

نشنشة

لغت‌نامه دهخدا

نشنشة. [ ن َ ن َ ش َ ] (ع اِ) آواز جوشش دیگ . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || آواز حرکت زره و کاغذ ولباس نو. (از اقرب الموارد) (از المنجد). خش خش . || (مص ) به شتاب پوست باز کردن . (منتهی الارب )(آنندراج ). بشتاب پوست برکندن . (از ناظم الاطباء). زود پوست باز کردن . (تاج المصادر بیهقی ). به سرعت پوست کندن . (از اقرب الموارد). کشط. (از اقرب الموارد از الاساس ) (از المنجد). || شتاب خوردن گوشت را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). بشتاب خوردن گوشت را. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || پراکندن و خوردن آنچه در ظرف است . (از اقرب الموارد). || کردن کاری را و در آن شتاب نمودن . (از اقرب الموارد). شتاب کردن در کاری . (ازالمنجد). || روان شدن آنچه در خنور باشد.(منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || تمام شدن آنچه در ظرف است . نشنش الوعاء؛ نفض مافیه . (اقرب الموارد). نفض مافیه و نثره . (المنجد). || به منقار خود برکندن مرغ پر را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بانگ کردن زره . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || جوشیدن و بانگ کردن دیگ . (از ناظم الاطباء). صدا کردن دیگ به هنگام غلیان . (از اقرب الموارد) (از المنجد). || سخت جنبانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بشدت دفع کردن و حرکت دادن چیزی را. (از اقرب الموارد) (از المنجد). || دور کردن . راندن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). راندن و طرد کردن : نشنش الثور؛ ساقه و طرده . (از اقرب الموارد) (المنجد). || ازار گشادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). برگشادن ازار را. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || برکشیدن جامه از تن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). برکندن جامه را. (ازناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). نشنش السلب ؛ اخذه . (اقرب الموارد) (المنجد). || گاییدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله